جستجو
خدمات مشاوره‌ای و مهاجرتی
سرمایه گذاری و کارآفرینی
راه اندازی کسب و کار
خرید و فروش بیزینس
انتقال کسب و کار
خرید و فروش بیزینس
تحصیل در دانشگاه‌ها
تحصیل در مدارس
جذب نیروی متخصص
هنرمندان و ورزشکاران
نخبگان و مخترعین
پیوستن به اعضای خانواده
ویزای کار
اخذ پیشنهاد کار
ویزای توریستی
توسعه کسب و کار

من 25 ساله هستم، با والدینم در تورنتو زندگی می‌کنم و 20 ملک اجاره‌ای دارم!

املاک تورنتو

در اسکاربورو تورنتو که بزرگ شدم، خانواده من پول زیادی نداشتند. هر دو والدین من مهاجر چینی هستند که در هند بزرگ شده‌اند. پدرم کلاس ششم را رها کرد و برای تأمین هزینه پدر و مادر و چهار خواهر و برادرش در آشپزخانه کار می‌کرد. هنگامی که در دهه 1970 برای نزدیک شدن به دوستانش به تورنتو نقل مکان کرد، در کافی شاپ ها کار می کرد و شب ها برای Pizza Pizza، پیتزا تحویل می داد.

مادرم چند سال بعد، در جستجوی فرصت های بهتر، به تورنتو آمد. او با کار به عنوان کارگر در یک انبار شروع به کار کرد. در دهه 1980 والدینم از طریق دوستان مشترک با هم ملاقات کردند. آنها دو سال بعد خواهر من، آنجل را داشتند و خانه ای 4 تخته و یک حمام در اسکاربورو با قیمت تقریبی 90 هزار دلار خریداری کردند. من متولد سال 1995 هستم.

به عنوان یک خانواده، ما در سفرهای جاده ای، بیشتر برای بازدید از کلیساهای میدلند و بوفالو، با هم بیشتر پیوند می خوردیم، زیرا مادرم کاتولیک بود. این سفرها از خاطرات مورد علاقه من است. اما امور مالی همیشه یک نگرانی بود.

ما سفرهای جاده ای خود را طراحی میکردیم که بر اساس آن پمپ بنزین ها در طول مسیر بهترین قیمت را داشتند، آگهی های جستجوی کوپن را جستجو کردیم. همیشه به نظر می رسید چیزهایی که می خواستم بخرم خیلی دور از دسترس هستند. من آرزو داشتم که به عنوان یک پزشک یا دندانپزشک بزرگ شوم، زیرا در این صورت هرگز نگران پول نخواهم بود. هر زمان که بخواهم می توانم هرچه می خواهم داشته باشم.

وقتی کلاس پنجم بودم، تنها در اتاق خواب، RuneScape را بازی کردم.

یک بازی آنلاین در دنیای قرون وسطی که بازیکنان وسایل را می خرند و تجارت می کنند. من می خواستم شخصیت من با زره های لوکس برجسته شود. برای پس انداز، مواد معدنی استخراج کردم و چوب بریدم و کالاهای خام را با پول بازی فروختم.

اما این یک پروسه طولانی بود و سرانجام فکر بهتری کردم: من زره های ارزان قیمت را به صورت عمده خریداری می کردم، سپس قطعات جداگانه را با قیمت بالاتر می فروختم. من در آن زمان نمی دانستم، اما این استراتژی کمی بعد در زندگی مفید خواهد بود.

والدینم به من گفتند که تحصیلات عامل اصلی موفقیت است، بنابراین من همیشه در مدرسه سخت کار می کردم.

آنها گفتند نمرات خوب بلیط من به دانشگاه و بعداً برای یک کار خوب خواهد بود. هر تابستان، من تمام وقت در انبار با مادرم کار می کردم، و DVD ها را در جعبه های حمل و نقل بسته بندی می کردم. من حداقل دستمزد گرفتم و تمام پولم را پس انداز کردم.

پس از فارغ التحصیلی از دبیرستان پیرسون در سال 2013، من وارد برنامه مدیریت مشارکت در U of T Scarborough شدم. من جایزه U Governance T و برخی بورسیه های تحصیلی دیگر دریافت کردم که 25000 $ از شهریه 60،000 $ من در طول چهار سال را پوشش می داد.

من کارآموزی را در شرکت های برتر مانند PwC ، Deloitte و HydroOne انجام دادم. اما هر کاری می کردم، خوشحال نبودم. اما در نهایت، من می دانستم که این کار به یک حرفه پردرآمد منجر می شود، من وارد کلاس های مالی شدم. من می خواستم آزاد باشم و بدون اینکه دوباره فکر کنم، هر چیزی را که می خواستم خریداری کنم.

پس از فارغ التحصیلی در سال 2017 ، اولین شغل تمام وقت خود را به عنوان یک بانکدار تجاری در RBC کانادا به دست آوردم.

من سالانه 70 هزار دلار درآمد کسب کردم، بیشتر از آنچه که قبلاً درآمد داشتم. فکر می کنی همین کافی بود که من را خوشحال کنه؟ البته که نه.

من احساس راحتی نمی کردم اما با کسی در مورد احساس خودم صحبت نمی کردم. فکر کردم این فقط نحوه کارکرد زندگی است: شما به یک کار ایمن دست پیدا می کنید که پول زیادی به دست می آورید – حتی اگر لزوماً خوشحال نباشید – پس 30 یا 40 سال کار می کنید و بازنشسته می شوید.

در آگوست 2018 همه چیز تغییر کرد، وقتی یکی از دوستانم درباره یک کتاب به من گفت: پدر پولدار، پدر بیچاره. این یک مورد ضروری برای کارآفرینان است. نویسنده قول می دهد که هر کس می تواند بازنشسته شود در صورت ایجاد یک درآمد منفعل، پولی که می توان بدون کار تمام وقت برای آن به دست آورد.

آن زمان بود که فهمیدم مشکل از پول نیست – چیزی که من می خواستم این بود که بتوانم وقتم را آنطور که دوست دارم بگذرانم.

من با سرمایه گذاری در بازار سهام در حالی که هنوز در RBC کار می کردم شروع کردم.

من هیچ چیزی در مورد سهام نمی دانستم، بنابراین در نهایت 4000 دلار ضرر کردم. من همچنین فهمیدم که اگرچه سهام به من اجازه می دهد با گذشت زمان سود کسب کنم، اما اکنون پول می خواهم.

بنابراین، من شروع به تحقیق کردم. من فیلم های یوتیوب درباره کسب درآمد منفعل را تماشا کردم.

من با یکی در مورد سرمایه گذاری در املاک و مستغلات صحبت کردم. من بسیار شیفته بودم، اما پول کافی برای بازی در بازار تورنتو را نداشتم.

پس از پرداخت بدهی های دانشگاه و در دوره کارآموزی تنها 40 هزار دلار مانده بود، این همه چیزی بود که از کار در انبار و سایر پس اندازهایم باقی مانده بود. به هر حال، دوران کودکی من به من آموخت که یک پس انداز کننده باهوش باشم. اما 40000 دلار برای تهیه خانه در شهر تقریباً کافی نیست. لعنتی، این حتی برای خرید نصف فضای پارکینگ در مرکز شهر هم کافی نیست.

مانند بسیاری از مردمان تورنتو من از هزینه بالای املاک و مستغلات در شهر دلسرد شده ام.

اما اکثر مردم به سرمایه گذاری در سایر نقاط استان فکر نمی کنند. منطقی تر است که شروع به خرید در شهرهای کوچکتر کنید، زیرا در تورنتو محدودیت هایی در مورد اینکه یک شخص می تواند از بانک وام بگیرد وجود دارد – شما یک ملک می خرید و کارتان تمام می شود.

حتی اگر از این مکان به عنوان اجاره استفاده می کنید، بدست آوردن سود دشوار است. هدف از درآمد منفعل، به حداکثر رساندن سود در حالی است که هزینه ها را به حداقل می رساند. در شهرهای کوچکتر اطراف تورنتو، ملک ارزان و در دسترس است و با چند بار بازسازی می تواند ارزش آن را افزایش دهد.

من هرگز به این چیزها فکر نکردم تا اینکه تحقیقات من خانه ای را در ویندزور آشکار کرد.

من با نماینده فروش تماس گرفتم و فهمیدم که خانه قبلاً فروخته شده است، اما او پیشنهاد داد که مکان های دیگری را به من نشان دهد. که در نهایت یک ایده وحشتناک بود. من در آن زمان متوجه این موضوع نبودم، اما آن نماینده برای کمک به استراتژی سرمایه گذاری من آنجا نبود – کار او فقط فروش بود.

در پاییز 2018، اولین ملک خود را به قیمت 130،000 دلار خریداری کردم. این یک خانه تک خوابه سه تخته و یک حمام در ویندزور بود. پیش پرداخت 26000 دلار بود. وقتی برای اولین بار آن مکان را دیدم، فکر کردم تمام آنچه که لازم دارد در ابتدا رنگ آمیزی است. این همان چیزی است که در آن زمان می توانستم انجام دهم، زیرا من هنوز با پدر و مادرم در اسکاربورو زندگی می کردم و تمام وقت در RBC کار می کردم. اما بعد از خرید خانه، متوجه شدم که باید کف، لوله کشی، برق، آشپزخانه و حمام را دوباره بازسازی کنیم.

من سردرگم شده بودم من چیزی در مورد داشتن ملک نمی دانستم.

در آن زمان، من به اولین رویداد شبکه ای خود رفتم که در آنجا با برخی از سرمایه گذاران املاک و مستغلات آشنا شدم. من در مورد مشکلات ملک جدیدم به آنها گفتم و آنها مرا به یک پیمانکار ارجاع دادند. من بلافاصله او را استخدام کردم.

متأسفانه باید او را بهتر بررسی می کردم. کار یک ماهه سه ماه طول کشید. هزینه از 12،500 دلار به 25،000 $ رسید و در نهایت مجبور شدم 13،000 دلار از دوست دختر و پدر و مادرم قرض بگیرم. اما ارزشش را داشت. وقتی سرانجام بازسازی ها به پایان رسید، من یک ارزیاب برای تعیین ارزش خانه فرستادم. تقریباً 50،000 دلار ارزش خانه جهش کرده بود.

آنچه بعدا رخ داد بسیار مهم بود:

من به جای فروش خانه، آن را اجاره دادم. من این مفهوم را از ویدئوهای یوتیوب یاد گرفتم، اما وقتی با سرمایه گذاران ملاقات کردم، آنها گفتند که ایده خوبی است. مثل این بود که پولم را بارها و بارها بازیافت می کرد.

با پول نقد حاصل از سرمایه گذاری مجدد، ملک دیگری خریداری کردم. من همین کار را کردم: بازسازی، اصلاح مجدد، اجاره و تکرار. گاهی اوقات، برای خرید مکانی با کسی شریک می شوم. به این ترتیب، من موفق به خرید 18 ملک در ویندزور و دو ملک در تورنتو در مدت بیش از دو سال شدم که قیمت همه آنها از 130،000 تا 650،000 $ است. من آنها را ماهانه بین 1400 تا 4000 دلار اجاره می دهم و از آن پول برای پرداخت وام های مسکن استفاده می کنم، که اکنون مجموعاً حدود 5 میلیون دلار است. با این وجود ماهانه بیش از 4000 دلار پس انداز برای من فراهم می شود.

وقتی همه گیری بیماری رخ داد، اوضاع بسیار ناراحت کننده بود. من به صورت جداگانه با تمام مستاجرانم تماس گرفتم و به آنها اطمینان دادم که اگر توانایی پرداخت اجاره را ندارند، من مایل به گرفتن اعتبار هستم. خوشبختانه همه قادر به پرداخت هزینه بودند. هر چند من یک درس بزرگ آموختم. با رشد پرتفوی خود، خودم را در معرض خطر زیادی قرار دادم. با حرکت به جلو، کارها را کمی کندتر و حساب شده انجام می دهم، فقط حرکاتی را انجام می دهم که توانایی پرداخت آن را دارم.

در این راه، درسهای دیگری نیز آموختم.

به عنوان مثال، من باید قبل از خرید اولین ملک خود، با یک نماینده سرمایه گذار مشورت کنم، نه اینکه برای مشاوره به یک نماینده فروش اعتماد کنم. من باید قبل از استخدام در مورد پیمانکارم تحقیق کنم. اما من قصد دارم آنچه را که آموخته ام برای کمک به دیگران نیز ارائه دهم. در اوایل سال 2020، من یک موسسه غیرانتفاعی به نام RISE Network در تورنتو تاسیس کردم، یک گردهمایی برای افرادی که قصد سرمایه گذاری در املاک و مستغلات را دارند. ما ماهانه به صورت آنلاین ملاقات می کنیم. تمام درآمد من از این رویدادها به موسسات خیریه اهدا می شود. اخیراً پادکستی را راه اندازی کردم که در مورد چگونگی موفقیت روزمره سرمایه گذاران در املاک و مستغلات می گوید:

از آنجا که من هنوز در همان خانه اسکاربورو (تورنتو) متعلق به پدر و مادرم زندگی می کنم، هزینه های زندگی کمی دارم. شغل بانکی من – که به کار از خانه منتقل شد – تمام هزینه هایم را با پول باقیمانده تأمین می کند. این پول نقد، همراه با هر کاری که من با سرمایه گذاری می کنم، مستقیماً پس انداز می شود. من یک مدیر املاک برای جمع آوری اجاره و رسیدگی به شکایات مستاجرها استخدام کردم. اکنون، هر زمان که به شخصی احتیاج داشته باشم که کاری برای من انجام دهد، وی را کاملاً بررسی می کنم و سپس از او درخواست ملاقات حضوری می کنم.

چند سال پیش، پدر من، که اکنون 64 ساله است، در همان انبار مادرم در تورنتو شروع به کار کرد. او در آنجا به عنوان کارگر کار می کند. مادرم که اکنون 57 سال دارد، ناظر او است. اوضاع در مقایسه با اولین باری که وارد کانادا شده اند بسیار بهتر است. آنها وام خود را پرداخت کرده اند و پول خود را صرف پس انداز و اوقات فراغت کرده اند. پدر و مادرم از هیچ کاری دریغ نکردند و همه چیز را فدا کردند تا زندگی بهتری برای من و خواهرم فراهم شود. هدف من کمک به آنها برای بازنشستگی در دو سال آینده است. به این ترتیب، آنها می توانند از زندگی ای که برای ساختن آن بسیار سخت کار کرده اند لذت ببرند.

تهیه و تنظیم: گروه متخصصین RSM CAPITAL

جهت استفاده از خدمات ما می‌توانید هم اکنون فرم ارزیابی را با کلیک بر روی این عبارت تکمیل کنید.

مطالب این وب سایت منحصرا برای گروه متخصصین RSM CAPITAL نوشته شده است، بازنشر این مطالب با ارائه منبع رسمی و لینک مستقیم به منبع بلامانع است.

درباره گروه متخصصین RSM CAPITAL بیشتر بدانید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *